تأثرشاعر
رضوان قل تمنا رضوان قل تمنا

شعرزیرتصویری ازجنایات طالبان درولسوالی قیصارولایت فاریاب میباشد که هنگام هجوم آن گروه نابکار زنان راسینه وگیسوبریدندوحتی شکم زنان حامله را دریده وفجایع بدترازآنرابوجودآوردند؛شاعرتصویری ازین واقعه غم انگیز داردکه اینک برسم یادگارحضورتان تقدیم است.

 

چه شدکه چشم همه پرزاشک سوزان است

چه شدکه دیده مردم بسی به گریان است

چه شدقوی وضعیف های های میگیرند

چه شدفقیروغنی یک سره به افغان است

جه شدغبارتاثرنشسته است به همه جا

بساط شهربه مثل موجه های طوفان است

چه شدنوای محبت زطرفی بالانیست

چه شدکه خاطردلداده گان پریشان است

مگرکه سیل برافگنده قصرهای عالی را

مگرکه خفته ته خاک خیل نازینان است

مگرکه صرصرتندزمانه نیمه شبی

نموده است خراب آنچه بهرانسان است

مگرکه داده به بادفنازمین لرزه

همه زخوف وهراس همچوبرگ لرزان است

گرفته سایه غم دشت ها وهامون را

فغان ودرد ازاین وازآن نمایان است

نه سیل خانه برانداز ونی زمین لرزه

نه صرصری به قفا رنج داغ وحرمان است

بلای بدترازآن بین که درمقرنس طاق

که طالب است اورا نام ویارشیطان است

درد بگوله وبندد خیل های آدم را

به قهرپوست برآرنده زاهل ایمان است

هزارطفل یتیم وهزار زن بیوه

هزارپیروجوان سرگران وحیران است

بخون خلق بگیرد وضؤ به صبح ومسأ

زرحم بیخبر وزحیا گریزان است

برهنه پا وسر لوچ مردم قیصار

روان به کوه وبه دشت وز غصه نالان است

چنین قسی سیه دل کسی ندارد یاد

نه درقلمرو ترک و هند وایران است

دلاورانیکه دادند به ظلم پیشه مصاف

زسر زپا و زحلقوم پیچان است

زظلم بیحدشان سیل خون بودجاری

چه کله ها که بسر نیزه های ایشان است

زخون پاک شهیدان راه آزادی

هزار مرد برومند زین نیستان است

ایا غلیم ستم پیشه ظلم کمترکن

که سد راه کمال جور بیگناهان است

مباش در پی آزار مردم رنجور

که یار مرده رنجور خدای سبحان است

بلند دارد(تمنا)به عجز دست دعا

که رحم ایزد پاک خواست هرمسلمان است

 

 

1376 سوم جدی-- میمنه

 

ارسالی:میرمحمدشاه رفیعی

 


October 10th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان